شنبه, 1 اردیبهشت 1403
منو اصلی

 

سیدحسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی ایران

 

خروج از بلاتکلیفی

کمتر از 8 ماه به یکی از سرنوشت‌سازترین دوره‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری باقی مانده اما جناح اصلاح‌طلب همچنان با نوعی سردرگمی در قبال این انتخابات مواجه است. به اعتقاد من برای خروج از این بلاتکلیفی لازم است اصلاح‌طلبان به چند نکته توجه کنند.  

1آنچه باید برای اصلاح‌طلبان در درجه اول اهمیت داشته باشد وضع ایران و مردم ایران است و نه موقعیت خودشان. اگر مسئله اصلاح‌طلبان، ایران و وضع مردم آن نباشد اصلا نمی‌توانیم به آنها اصلاح‌طلب بگوییم؛ بلکه باید این عنوان کنایی رایج یعنی استمرارطلب را بر آنها اطلاق کنیم. بنابراین مسئله ما اصلاح‌طلبان نباید موقعیت خودمان باشد.

اصلاح‌طلبان در مقابل ملت و کشور بزرگ ایران و در مقابل تاریخ این کشور عددی به‌شمار نمی‌آیند. ما زمانی مهم و معتبر می‌شویم که مسئله مان مسئله ایران و مردم ایران باشد. اگر اصلاح‌طلبان این ظرفیت را داشته باشند که مسئله‌شان ایران و مردم ایران باشد در این صورت جمع سیاسی خواهند شد که باید برای حل و فصل مشکلات مردم راهکار ارائه دهند. اگر این راهکارها کارشناسی‌شده و واقع‌بینانه و درست باشند مورد توجه نخبگان و مردم قرار خواهند گرفت و آن وقت است که با برگشت مردم به صحنه، همه مشکلات کشور حل خواهد شد.

2 ما در حزب کارگزاران به صورت قاطع تشخیص داده‌ایم امروز مسئله ایران این نیست که کدام گروه در دولت یا مجلس اکثریت داشته باشند، بلکه مسئله ایران امروز کارآمدی دولت و حکومت است. ما در عرصه کارآمدی دچار ضعف‌هایی هستیم که باید این ضعف‌ها را جبران کنیم. مسئله اصلی مردم این است که به دلیل ناکارآمدی دولت و حکومت مشکلات اقتصادی آنها تشدید شده است. ظرفیت‌های اشتغال پایین آمده و تورم بالا رفته و شرایط رکود تورمی کمر طبقات متوسط و روبه پایین جامعه را شکسته است. ما اگر مسئله خودمان را مسئله ایران و مردم ایران بدانیم باید پیشنهاداتی را روی میز بگذاریم که نشان بدهیم ظرفیت فهم و حل مشکلات را داریم. اگر بتوانیم این کار را انجام بدهیم قطعا جلب اعتماد مردم را هم خواهیم کرد. مردم شرایط را با دقت رصد می‌کنند. وقتی مسئله ما نه ایران بلکه موقعیت اصلاح‌طلبان در قدرت باشد در این صورت مردم می‌گویند اینها بر سر لحاف ملانصرالدین با هم دعوا می‌کنند که سهم اصلاح‌طلبان بشود یا اصولگرایان یا پایداری‌ها. اما در غیر این صورت می‌گویند سیاست‌مداران با تجربه‌ای مانند بهزاد نبوی در ایران وجود دارند که دغدغه آنها مسئله مردم و اقتصاد ایران و کارآمدی دولت است و اینها به میدان آمده‌اند و راهکارهای خوبی هم دارند، پس ما هم به میدان می‌رویم و رأی می‌دهیم تا کمک کنیم مشکلات حل شوند.

3 اگر بخواهیم بر مبنای حل مسئله اقتصاد مسیر خود تا انتخابات را ترسیم کنیم باید بگویم بر خلاف دوره‌های قبل که همیشه به نوعی در تقابل با دیگر گروه‌ها قرار می‌گرفتیم در این دور باید به نوعی به تعامل برسیم. ما باید به دنبال دولتی فراگیر باشیم؛ دولتی غیرسیاسی و فن‌گرا. ما باید بتوانیم در دولت آینده هرچه تجربه و تخصص مدیریتی در کشور وجود دارد اعم از اصولگرا و اصلاح‌طلب و غی رسیاسی را به میدان بیاوریم تا از میان آنها پاک‌ترین و متخصص‌ترین و جامع‌ترین افراد را در دولت جمع کنیم. در مواجهه با این موضوع برخی بلافاصله می‌پرسند آیا معنای این ایده این است که اصلاح‌طلبان باید با یک گزینه نیابتی یا با ائتلاف با اصولگرایان در انتخابات حاضر شوند؟

پاسخ من این است که باید ببینیم چه مقدوراتی داریم و ببینیم چه کسی می‌تواند بار بیشتری از دوش مردم ایران بردارد. ما نه اصالت را به نیروهای اصلاح‌طلب می‌دهیم و نه به نیروهای نیابتی. ما در بعضی مقاطع بر اصلاح‌طلبان متمرکز شده‌ایم و اشتباه کرده‌ایم؛ مثل انتخابات 84 که اشتباه بزرگی کردیم و آنقدر کاندیدای اصلاح‌طلب در صحنه داشتیم که کشور را به آقای احمدی‌نژاد تحویل دادیم؛ و در مقاطعی هم بر موضوع کاندیدای نیابتی متمرکز شدیم و در انتخاب خودمان با دقت عمل نکردیم. یعنی کسانی را انتخاب کردیم که توان تحقق انتظارات ما را نداشتند.

نکته دیگر اینکه با وجود همه اینها اما در هیچ مقطعی حاضر نشدیم به مردم بگوییم اشتباه کردیم. به هرحال در جایی که اشتباه کردیم باید از مردم عذرخواهی کنیم و در جایی که تصمیم درستی گرفتیم آن را یادآوری کنیم. اما به هرحال فراتر از اینکه فرد متعلق به چه جناحی باشد باید ببینیم چقدر توانایی دارد. توانایی هم بر مبنای ادعا نیست بلکه ملاک توانایی، عمل افراد است. ما باید بر اساس عملکرد قبلی افراد آنها را ارزیابی کنیم و تواناترین، پاک‌ترین و جامع‌ترین فردی را که حاضر باشد خودش را فدای ملت کند انتخاب کنیم. هر کسی که آماده باشد خودش را فدای ملت کند اعم از اصلاح‌طلب یا اصولگرا یا شخصیتی غیرسیاسی می‌تواند مورد توجه ما قرار بگیرد. می‌خواهم تاکید کنم که امروز ایران، فدایی لازم دارد.

ایران در شرایط فعلی دیپلماتِ متکبرِ خودخواهِ حراف و اهل کشمکش لازم ندارد. امروز ایران در مقطعی قرار دارد که مردم تحت فشارهای بی‌سابقه‌ای هستند و یک نفر باید خودش را فدای ملت کند و کارها را به سرانجام برساند.

4 اقدام مهم دیگری که ما باید دنبال کنیم تنظیم روابط بین قواست. ما باید روابط بین قوا را از حالت کشمکش به روابط تعاملی منتقل کنیم. در حوزه ارتباط با رهبری باید طوری روابط را تنظیم کنیم که رهبری به عنوان قدرت اصلی نظام پشت دولت قرار بگیرند. دولت بدون قدرت نمی‌تواند مسئله‌ای را حل کند.

5 در حوزه مسائل بین‌المللی باید حتما به این سمت برویم که روابط سیاسی خودمان را بهتر کنیم. ما نه می‌توانیم تسلیم امریکا شویم و نه لازم است درگیر با امریکا باشیم. ما باید روابط‌مان با امریکا را از موضع عزت و مصلحت مدیریت کنیم.

باید بتوانیم بعد از انتخابات روابط مدیریت‌شده‌ای با آمریکایی‌ها برقرار کنیم. ما برای تحقق این شرایط باید مردم را به صحنه بیاوریم. اگر اصلاح‌طلبان خودشان را فراموش کنند و کشور و مردم را اصل قرار بدهند و برای حل مسائل مردم ایده‌های روشنی را آماده کنند حتما مردم هم این درک و فهم را خواهند داشت و به صحنه خواهند آمد. امام خمینی جمله معروف و دقیقی داشتند؛ ایشان فرمودند که «هر زمان مشکل داشتید مردم را به صحنه بیاورید و با به صحنه آمدن مردم مشکلات شما حل خواهد شد».

به همین دلیل برای حل مشکلات فعلی کشور باید یک‌بار دیگر از مردم خواهش کنیم که به بسته‌های کارشناسی شده سیاسیون اعتماد کنند و در صحنه حاضر شوند و کمک کنند تا یک دولت فراگیر فن‌گرا و جامع تشکیل بدهیم و شتابان به سمت آباد کردن ایران برویم.

هر وقت ما از شرایط دشوار امروز و ضرورت حضور مردم در انتخابات می‌گوییم عده‌ای بلافاصله می‌گویند شرایط امروز همانند شرایط سال 92 است؛ شما با اعتماد مردم در آن انتخابات چه کردید که حالا دوباره انتظار دارید مردم به شما اعتماد کنند. واقعیت این است که در سال 92 وضع متفاوتی داشتیم. تمهید مقدمات‌مان در آن دوره برای رئیس‌جمهور شدن آقای هاشمی رفسنجانی بود. اساسا در فرضیات‌مان این نبود که ممکن است ایشان رد صلاحیت شود. بعد از رد صلاحیت ایشان هم هیچ انتخابی جز آقای روحانی نداشتیم؛ یعنی ما بین آقای روحانی و آقای عارف دست به انتخاب زدیم و این‌طور نبود که تمهید مقدمات کرده باشیم.

همان موقع ما مرتکب یک اشتباه تاکتیکی شدیم؛ اینکه قبل از اعلام حمایت از آقای روحانی با ایشان چهارچوب‌های همکاری را تعریف نکردیم. ما به ایشان اعتماد کردیم. آقای روحانی هم در دولت اول خودش خوب عمل کرد اما در دولت دوم باز هم ما اصلاح‌طلبان بدون پیش‌شرط از ایشان حمایت کردیم. این اشتباه بود و آقای روحانی هم تصور کرد اصلاح‌طلبان مجبور هستند از ایشان حمایت کنند.

لذا در دولت دوم، ایشان در هیچ عرصه‌ای خوب ندرخشید. نه در عرصه سیاسی و نه در عرصه روابط بین‌الملل و نه در حوزه روابط مناسب با رهبری نتوانست به خوبی عمل کند و کشور از منظر تشتت‌هایی که ایجاد شد صدمه دید. البته نباید جانب انصاف را فراموش کنیم. آقای روحانی مسئول همه مشکلات نیست. بالاخره بخشی از این مشکلات محصول بداخلاقی و بدعهدی امریکا بود. اما در عرصه سیاست داخلی آقای روحانی در دور دوم این تشخیص را داشت که اصلاح‌طلبان مهم نیستند و اعتدالیون نیروهای مهمتری هستند. لذا همه اصلاح‌طلبان را به آقای نوبخت فروخت.

برخی در مواجهه با بحث انتخابات این سوال را مطرح می‌کنند که آیا حاکمیت اجازه می‌دهد اصلاح‌طلبان نیروهای خودشان را به عرصه بیاورند یا باز هم قرار است با نیروهای نیابتی وارد میدان شوند.

پاسخ من این است که محدودیت شورای نگهبان همیشه و در همه دوره‌ها برای اصلاح‌طلبان وجود داشته است اما سیاست‌مدار کسی است که با وجود این محدودیت‌ها یک راهکار پیدا کند.

منبع خبر: